ماده تاریک با تعریف جدید

3- ماده تاريك با تعريف جديد ( دخان ) چيست ؟

از حدود بيست سال پيش حدس زده شد كه در جهان ماده‌اي غير از عناصري كه ما مي‌شناسيم وجود دارد زيرا در آن زمان چنين دريافتند كه عالم به گونه‌اي رفتار ميكند كه انگار بسيار سنگين‌تر از چيزي است كه واقعا به نظر ميرسد و چون اين ماده مشاهده نمي‌شود و مريي نيست و معمولا با اندازه‌ گيري نيروهاي گرانشي قابل شناسايي است ، نام آن را ماده تاريك ( ماده مجهول ) نهاده‌اند ، البته در اين مبحث از درست بودن يا نادرست بودن فلسفه‌ وجودي كه براي ماده تاريك مطرح شده است صرف نظر مي‌كنيم و همچنين از درست بودن يا نادرست بودن ماهيت ذره‌اي امواج و ميادين ( توضيحات بيشتر در مبحث پديده‌ دوران ميادين گرانشي و توجيه چرخش ستارگان درون كهكشاني ، 90 درصد خطا در محاسبات فيزيك كلاسيك و فيزيك مدرن ) . تجربه‌اي كه ما از جسم سياه داريم اين است كه يك جسم سياه ميتواند تمامي طيفهاي مريي نور را در حرارتهاي نسبتا پايين جذب كند و به همين دليل سياه ديده ميشود ( يك جسم توخالي كه تنها سوراخ كوچكي براي ورود يا خروج تابش دارد [كاواك] تقريب خوبي براي جسم سياه ايده‌آل است. تابشي كه از راه اين حفره وارد ظرف شود ، احتمال باز تابيدن بسيار اندكي دارد. اين تابش پی‌درپي در ديواره‌هاي داخلي جسم باز می‌تابد تا سرانجام در آشاميده شود . به همين دليل ، اگر از سوراخ به درون جسم بنگريم آن را سياه يا تاريك خواهيم ديد ) ، ولي همين جسم سياه همان طيفهاي مريي نور را در حرارتهاي نسبتا بالا از خود منتشر ميكند ، ولي براي ماده تاريك قسمت اول قضيه صادق است و قسمت دوم جاري نيست ، چرا كه ماده تاريك تا به امروز به طور مستقيم با هيچ وسيله‌اي ديده نشده است و فعلا ما ميتوانيم با استدلال فيزيكي زير پي به وجود ماده تاريك با تعاريف جديد ببريم !

دماي متوسط سطح خورشيد ما چيزي نزديك به 5700 درجه اندازه گيري شده است و حتي بيشتر از آن نيز ممكن است ، از ديدگاه مكانيك كوانتومي تمامي عناصر شناخته شده توسط ما در اين برد حرارتي مولد نور هستند و ميبايست تمامي انرژي دريافتي را مجددا به صورت نور دفع كنند تا به تعادل حرارتي برسند و از طرفي تمامي عناصر در اين برد حرارتي به صورت بخار يا گاز بوده و بعد از يونيزه شدن تمايل حركت به طرف پلاسما شدن را دارند ، ولي با رصد خورشيد لكه‌هاي تيره‌اي در سطح آن ديده ميشود كه به شدت مغناطيسي بوده و جامد و متراكم نيز به نظر ميرسند . حال اين سوال مطرح ميشود كه اين مواد با گازهاي سطح خورشيد يا عناصر ديگر چه تفاوتي دارند كه اينگونه كم نور تر يا سردتر ديده ميشوند ؟  گاهي اوقات اين لكه‌ها حتي با يك عينك آفتابي نيز قابل تشخيص هستند البته در زمان غروب خورشيد كه اينگونه رصد خورشيد را توصيه نمي‌كنيم ، به دليل اينكه براي بينايي انسان بسيار خطرناك است . در حقيقت سياه‌ترين مواد در اين برد حرارتي منير بوده و تمامي عناصر در اين وضعيت بخار يا گاز هستند !

جواب سوال ميتواند اين باشد كه ماهيت اين لكه‌ها به طور كامل از عناصري ( ماده باريوني ) كه ما مي‌شناسيم نيست ، زيرا در مكانيك كوانتومي قادر به توجيه آن نيستيم ، اين مواد قادرند در مجاورت دماي 5700 درجه و حتي بيشتر از آن جاذب نور باشند و نور خورشيد را با آن فاصله نزديك جذب كنند ولي آن را به صورت نور مجددا دفع نكنند ، حال اين سوال مطرح ميشود كه نور جذب شده توسط اين مواد مخلوط يا محلول اگر به صورت نور تابش نمي‌شود پس چه ميشود ؟

قدر مسلم چون ماهيت نور امواج الكترومغناطيس است ، پس نوري كه توسط محلول يا مخلوط اين ماده با هيدروژن در سطح خورشيد جذب ميشود به صورت پديده‌هاي مغناطيسي خورشيدي آشكار ميشود ، در واقع اين ماده سياه رنگ همان ماده تاريك ( دخان ) است كه مقدار بسيار كمي از آن در واكنشهاي هسته‌اي خورشيد توليد و بر سطح آن تجمع ميكند كه به مرور زمان از سطح خورشيد تبخير شده و در فضا پراكنده ميشود يا با جذب انرژي ، مجددا به اتم‌هاي هيدروژن تبديل ميشود و چنين پيش بيني ميشود كه نيروي گرانش خورشيد قدرت نفوذي كمي در جذب اين ماده تاريك دارد و اين ماده به صورت سر باره بر سطح خورشيد تجمع مي‌كند ! ماده تاريك به صورت پودري شكل در فضا پراكنده و معلق است همچون دود آتش ، بدون اينكه تجمعي در نقطه‌اي از عالم داشته باشد ، پخش ميشود مگر اينكه نيرويي باعث آن تجمع باشد و توليد ميدان مغناطيسي قوي توسط ماده تاريك به علت جذب امواج الكترومغناطيس و مغناطيسي شدن آن ميتواند ذرات آن را همانند براده‌هاي آهن گرد هم آورد و به صورت لكه بر سطح خورشيد تجمع كنند ! آنچه كه مسلم است اينكه فعاليت خورشيد هر 11 سال به گونه‌اي تغيير ميكند كه ميزان توليد ماده تاريك در آن افزايش يافته و خاصيت مغناطيسي در خورشيد افزايش مي‌يابد و لكه‌هاي خورشيدي در سطح آن توسعه مي‌يابند و مي توانيم قبول كنيم كه اگر ميادين مغناطيسي در مناطقي از خورشيد توليد و پديدار شود ، اجبارا مواد تاريك نيز در اين مناطق تجمع خواهند كرد . در هنگام تشديد فعاليت خورشيد اين لكه‌ها نيز گسترش مي‌يابند . لكه‌هاي خورشيدي از سال 1700 ميلادي رصد شده‌اند . داده‌هاي رصدي از دهه 80 قرن بيستم نشان می‌دهند كه تعداد لكه‌هاي خورشيدي با شدت تابش خورشيد مرتبط است . جالب اينكه هر چه تعداد لكه‌ها بيشتر باشد ، شدت تابش نور خورشيد بيشتر است ، چون كه مناطق اطراف لكه‌ها درخشان‌تراند .

 

 

نظريه‌ موجود فعلي در مورد لكه‌هاي خورشيدي چنين بيان مي‌كند كه به خاطر خروج ميادين مغناطيسي در مناطقي از سطح خورشيد به صورت حبابي شكل كه مانع از جريان همرفت مواد از زير سطح ستاره ميشود ، موجب سرد شدن لكه‌ها نيز می‌شود  كه حرارتي مابين 2700 الي  3400  درجه  دارند كه عكس اين قضيه درست است ، يعني بعد از پديدار شدن لكه‌هاي خورشيدي ميادين مغناطيسي در كنار لكه‌ها بوجود يا ميادين موجود تشديد مي‌شوند و اينك اين سوال مطرح ميشود كه چگونه ممكن است جسمي چسبيده به خورشيد دمايي پايين‌تر از سطح آن داشته باشد ؟ مثل اينكه سوزني را به داخل حوضچه‌اي بزرگ از فلز مذاب همجنس خودش بياندازيم و انتظار داشته باشيم كه اين سوزن ذوب نشود و سردتر از فلز مذاب باقي بماند و تيره‌تر ديده شود ، با آب كه ظرفيت گرمايي زيادي دارد نيز نمي‌توان بر سطح خورشيد اين اختلاف حرارت را ايجاد كرد ، حتي اگر تمام آب سياره زمين مصرف شود ! چرا كه انتقال حرارت در خورشيد بيشتر به صورت تشعشعي و تابشي است تا همرفتي و پتانسيل انرژي خورشيد بسيار بسيار زياد است !

جواب اين است كه ماده تاريك يا دخان به علت جذب شديد نور دريافتي و گذر اندك نور از خود ، حرارت محيط خود را پايين‌تر نشان ميدهد يعني باعث سرد شدن هيدروژن پيرامون خود ميشود . به هر حال شكل گيري لكه‌هاي خورشيدي تا به امروز يك معما فرض شده است ولي علت تيرگي آنها پايين بودن حرارت ميباشد كه تا به امروز توجيه قانع كننده‌اي براي آن ارايه نشده است .

درخشش ناگهاني معمولا در مجاورت يك گروه لكه  خورشيدي با برون ريزي شديد مواد همراه است . يك شراره نوعا در مساحتي به قطر 200.000 km  رخ ميدهد و دماي آن از 100 ميليون درجه كلوين تجاوز مي كند . بروز شراره غالبا در امتداد مرز ميان نواحي گروهي از لكه‌هاي خورشيدي كه به طور مثبت و منفي قطبيده شده‌اند صورت مي گيرد .

 

 

نظريه و توجيه فعلي براي لكه‌هاي خورشيدي ايراد جدي دارد :

به شكل زير توجه نماييد ؛

 

 

با توجه به جهت جريان الكتريسيته ، جهت خطوط ميدان مغناطيسي از قاعده دست راست مشخص ميشود . يعني ذرات مثبت هميشه در جهت خطوط ميدان مغناطيسي آنهم به صورت مارپيچي حركت مي‌كنند .

 

 

در عكس فوق يونهاي مثبت هيدروژن داغ از زير لايه شيد سپهر به بيرون كشيده شده و بعد از طي مسير مارپيچي و قوسي شكل ، از قطب N به قطب S حركت مي‌كنند . همانطور كه كاملا مشخص است يونها در قطب N داغ بوده ولي به مرور زمان و با پيمودن مسافتي در قطب S سرد ميشوند .

 

 

نكته قابل توجه اين است كه ، با فرض اينكه ميدان الكترومغناطيسي در قطب  S مانع جريان همرفت گاز داغ به شيد سپهر و سطح آن شود ، ولي ميبايست در قطب N باعث شدت جريان همرفت گاز داغ و پرتاب و فوران آن به بيرون شود كه در اين صورت ما بايد شاهد رويت دو لكه باشيم ، يكي تيره و تاريك‌تر از سطح شيد سپهر ولي دومي روشن و نوراني تر از سطح شيد سپهر ، كه اينگونه نيست ! بلكه ما همواره شاهد دو لكه تيره و تاريك تر از سطح شيد سپهر هستيم كه اين مشاهده عيني ناقض و مردود كننده نظريات فعلي در مورد لكه‌هاي خورشيدي ميباشد . پس تنها دليل تيره ديده شدن لكه‌ها در شيد سپهر ، ميتواند تجمع ماده تاريك و يا ذره اوليه ( دخان ) در قطبين مغناطيسي باشد و تنها زماني شاهد نقاط پر نور در شيد سپهر خواهيم بود كه ميدان مغناطيسي فوق‌العاده قوي تشكيل شود كه اين پديده خيلي نادر ميباشد . در واقع لكه‌هاي خورشيدي منفذي براي خروج يا ورود يونهاي مثبت فوق‌العاده داغ خورشيد هستند ولي با اين حال سردتر از حرارت ناچيز سطح خورشيد ديده ميشوند و اين حاكي از قدرت جذب فوق‌العاده زياد حرارت توسط ماده تاريك يا دخان است . در واقع دخان سردترين چيز ممكن در ميان مواد شناخته شده در كيهان است .

 

 

كدري شيد سپهر را با جذب پيوسته نور توسط يون منفي هيدروژن توجيه نموده‌اند . طبق اين نظريه عامل كدري پيوسته شيد سپهر ، يون منفي هيدروژن است . اين يون به علت اينكه تنها الكترون اتم هيدروژن خنثي نمي‌تواند به طور كامل پروتون مثبت را بپوشاند ، بوجود مي‌آيد . از اينرو ، يك الكترون ديگر ميتواند به طور ضعيف به اتم پيوند پيدا كند ، جذب نور توسط واكنش جداسازي (  الكترون‌آزاد+هيدروژن→نور+يون‌منفي‌هيدروژن   ) بوجود می‌آيد . ولي همانطور كه ميدانيم اين واكنش برگشت پذير است و برعكس آن نيز روي مي‌دهد ، يعني واكنش  نور+يون‌منفي‌هيدروژنالكترون‌آزاد+هيدروژن  كه با دفع نور همراه خواهد بود و اين فرايند دو طرفه به اين معني است كه مقدار نور ورودي به سامانه ( شيد سپهر ) تقريبا معادل مقدار نور خروجي از سامانه ( شيد سپهر ) خواهد بود ، پس طبق اين فرايند دو طرفه ، نور خورشيد در هنگام گذر از شيد سپهر دچار اختلاف شدت قابل توجهي نخواهد شد ، كه در عمل اينگونه نيست ! بلكه نور خورشيد در حال گذر از شيد سپهر دچار اختلاف شدت قابل ملاحظه‌اي ميشود . اين لايه براي اشعه ايكس نيز كدر بنظر ميرسد تا حيات در روي زمين به مخاطره نيافتد ، اين پديده در حالي صورت مي‌گيرد كه الكترون اضافي در يون منفي مربوط به ترازهاي اتم هيدروژن و طيفهاي مريي ميشود ، ولي توليد و جذب اشعه ايكس بيشتر مربوط به ترازهاي هسته عناصر يعني طيف غير مريي پايين تر از ماوراي بنفش ميشود و با اين اوصاف ، يون منفي هيدروژن نمي‌تواند جذب اشعه ايكس توسط شيد سپهر را توجيه كند . پس ميتوان چنين برداشت كرد كه مقداري دخان يا ماده تاريك همواره در لايه‌هاي بيروني خورشيد محلول يا مخلوط است و علت كدري يا سرد بودن اين لايه نسبت به لايه‌هاي ديگر ( پاييني ) خورشيد همين موضوع است . توضيحات بيشتر در مبحث هندسه دوجيني و ساختار خورشيد ؛ ذره يا ماده اوليه ( دخان ) را باور كنيم ارايه شده است .

 

حال ميتوانيم درك كنيم كه مبدا پيدايش ( خلقت ) گاز هيدروژن در عالم همان ماده تاريك است و عناصر در عالم ، در نهايت تمايل به از دست دادن جرم و انرژي و در نتيجه برگشت به حالت اوليه خود را دارند و سياه‌چاله‌ها در نهايت تبديل به راكتور مبدل نوترون يا كوارك به ماده تاريك و مولد امواج گرانشي خواهند شد و در نهايت هستي به حالت اوليه خود بر خواهد گشت . يعني دريايي از ماده تاريك شناور شده در ظلمت مطلق فاقد هرگونه موج و تشعشع الكترومغناطيسي .

 

 

 

 

خبر علمي  جالب از ماده تاريك توسط خبرگزاري يونايتدپرس اعلام شده است :

 

" تلسكوپ فضايي هابل " يك حلقه‌ "شبح گونه" از ماده تاريك پيدا كرده است كه مدت‌ها پيش در جريان برخورد عظيم ميان دو خوشه‌ كهكشان راه شيري تشكيل شده است

به گزارش خبرگزاري يونايتدپرس از بالتيمور ، گفته مي‌‌شود اين كشف از جمله محكمترين دلايلي است كه نشان مي‌دهد ماده تاريك وجود دارد .

با وجود اينكه ستاره شناسان نمي‌‌دانند ماده تاريك از چه درست شده است اما فرض مي‌‌كنند كه يك نوع ذره ابتدايي است كه در كهكشان پخش شده است .

"ام جيمز جي" يك ستاره شناس از "دانشگاه جانز هاپكينز" گفت ، اين اولين باري است كه تشخيص داده‌اند ماده تاريك داراي ساختار منحصر به فردي است كه هم با گاز و هم با كهكشان‌هاي موجود در اين خوشه تفاوت دارد .

جي يكي از اعضاي گروهي است كه اين حلقه ماده تاريك را پيدا كرده ‌است.

اين حلقه كه عرض آن 2.6 ميليون سال نوري است در خوشه ‪  CL0024+17  ‬كه پنج ميليارد سال نوري از زمين فاصله دارد ، كشف شده است .

 

 

اين تصوير بيانگر اين موضوع جالب است كه ماده تاريك تحت شرايط بخصوصي قابل رويت و رصد است ، همانطور كه ماده تاريك در سطح خورشيد قابل رويت و رصد ميشود ، حال اين شرايط چيست ؟ جواب اين سوال نكات جالبي در مورد ماهيت واقعي ماده تاريك خواهد بود ! اما ما ميتوانيم چنين استنباط كنيم كه در هنگام آتش سوزي در روز روشن در سوختن ناقص مواد ، مقداري كربن خالص به صورت دوده توليد ميشود كه اين دوده به علت جذب نور و مانع شدن از عبور نور ، باعث كدر شدن هوا شده و در كل ، دود آتش سوزي به صورت شبح وار ديده ميشود كه در تصوير فوق همين واقعه روي داده است و ماده تاريك همچون دود در فضا ، حالت مه گونه‌اي ايجاد كرده است ! و به احتمال بسيار زياد با توده‌اي گازي شكل مخلوط و همراه شده است و اينگونه به نظر ميرسد كه نيرو و انرژي عجيبي در حال تبديل ماده تاريك به گاز هيدروژن است و اين نيرو باعث گرد آمدن ماده تاريك به حالت يك حلقه‌ بزرگ در يك منطقه از فضا شده است و اين نيرو يا انرژي به صورت  دايره‌وار در حال اثر است ! البته اين عكس دست كاري شده عكس زير است :

 

 

در واقع اين هاله با چشم غير مسلح قابل شناسايي نيست ، بلكه اين هاله توسط ابزارهاي اپتيكي قوي شناسايي و براي اينكه قابل تشخيص توسط چشم ما شود ، تاثيرات ماده تاريك در نور پس زمينه ، چند برابر شده است و علت آنهم رقيق بودن فوق‌العاده زياد ماده تاريك در فضاست . 


منبع : اندیشه های نو در فیزیک






نظرات:



متن امنیتی

گزارش تخلف
بعدی